جنوب کجاست؟
جنوب اینجاست
پس پشت کوچه پس کوچه های روزهای کودکی
در نگاه عبوس آدمهایی که حالا دیگر نمیشناسمشان
در گامهای استوار مردانی که برای فتح قله های بیهودگی ازخواب برمیخیزند
وکلام بیفروغ زنانی که در خماری شبهای بی فردای کودکی از آغوشی به آغوشی میخزند
آهای غریبه ها، آهای برهنه ها، آهای آنها که هنوز رویای آدم بودن به سر دارید
اینجا جنوب است
جنوب سرزمین شالیزارهای سوخته نیست
جنوب را با کاغذ پاره پولش و برجهای سر به فلک کشیده زشتش نمیشناسی
جنوب لابلای سجاده نماز مادر پنهان نیست
بلکه
میخهای جنوب برعمق وجود تک تک جنوبی ها کوفته شده است
و بندهایی که نمیدانی آن را به چهار سوی بدنت استوار کرده اند
امیدی به رستاخیز تو نیست
باید میرفتم
باید میرفتم